ماهور

مشخصات بلاگ

بعد از متلاشی شدن وبلاگ ماهور در بلاگفا به اینجا مهاجرت کردم.

ماهور وبلاگییه که میتونید شعر،داستان،متن های ادبی و هنری که انتخاب میکنم ،دنبال کنید.

آخرین مطالب
  • ۹۴/۱۲/۱۴
    ...
  • ۹۴/۱۱/۱۳
    تو
مطالب پربحث‌تر
  • ۹۴/۱۲/۱۴
    ...
  • ۹۴/۱۱/۱۳
    تو
آخرین نظرات
  • ۲۲ فروردين ۹۵، ۱۲:۰۷ - محسن رحمانی
    لایک.

نمی دانی

دلتنگی برایت چه طعمی دارد
نمی دانی

نمی دانی

نمی دانی

طعم دوست داشتنت 
انتظار دیدارت
و لحظه ای که روحت
قلبم را بوسه باران می کند 

چه طعمی دارد

وچه شوقی مرا با خود می برد 
 تا دوباره دیدنت...

  • رباب ...

بعضی سوالا آدمو میکشه...
دق میده ...
خفه میکنه...


حالا اگه کوتاه باشه ،،، بدتر
مثله

چـــــــــــــرا؟



  • رباب ...

 

 هی میخوام بنویسمشونو تنبلی نمیذاره...
الان که دارم مینویسمشون، هی پاکشون میکنم...
مدتییه  با شعرام درگیرم... نیازمند دعا های شمام برای اینکه یه وقت با این شعرا دعوام نشه کار به قهر نکشه که اونو نمیشه کاریش کرد...
این ابرها را
من در قاب پنچره نگذاشته‌ام
که بردارم
اگر آفتاب نمی‌تابد
تقصیر من نیست
با این همه شرمنده‌ی توام
خانه‌ام
در مرز خواب و بیداری‌ست
زیر پلک کابوس‌ها
مرا ببخش اگر دوست‌ات دارم
و کاری از دستم بر‌نمی‌آید

"رسول یونان"






  • رباب ...

همیشه من و وقت با هم مشکل داریم...یا اون از من خوشش نمیاد یا من حواسم به اون نیست....نمیدونم قضیه چیه...فقط میدونم همیشه وقت کم میارم...وقت کم دارم...وقت ندارم ...و حالم از همه این جمله ها به هم میخوره...



میخوام از این جمله ها و فکر این که، کمه...کم دارمش ...کم میارمش خودمو دووووووره دووووور کنم ببینم چه اتفاقی میوفته، آیا این فرصت گرانقدر با ما رفیق میشه یا نه...




جناب محمد علی بهمنی عزیز  میفرمایند:



زمان را نمیتوانم 

متوقف 

کنم

 گاهی

 زمان 

متوقفم میکند.


  • رباب ...

  گاهی تو زندگی یه چیزایی اتفاق میوفته که ناخواسته دیگه آدم زندگی نمیکنه دیگه دوست داشتنیاش براش جلوه نداره ،بهانه های زندگیشو به باد رفته میبینه ...

  مثل من تو همین چند ماهه گذشته که هیچ چیزی خوشحالم نمیکرد و زندگی رو به کلی تعطیل کرده بودم شبیه یه شهر زلزله زده بودم که هیچی واسه زندگی نداره و همه چیزو باید دوباره توش ،از نو ساخت ...یه روز تو محل کار داشتم به این فکر میکردم که چقدر مُردم فقط دارم نفس میکشم ولی زندگی نمیکنم...با خودم گفتم تا کی میخوام همینجور ادامه بدم ...

  دیدم نمیشه ، یه تصمیم جدی گرفتم برای زندگی کردن ،برای واقعی نفس کشیدن...

دلم برا خودم تنگ شده بود...برگشتم ،خیلی سخت بود ولی برگشتم و یه برنامه حسابی برای کارام ترتیب دادم ، دقیقا تو همین روزا بود که خدا وقتی دید آدم شدم بهم یه هدیه ی گُنده داد... تو رو 

اومدی و یه انرژی فوق العاده شدی برای زندگی دوبارم... حالم باهات بهتر شد ... خوب موقعی تابیدی ،زندگیمو روشن کردی ...

فکر کنم آلبر کامو بود که میگفت اسم هر وابستگی رو عشق نذارین و اینو مطمئنم خودم گفتم که به هر رابطه بی سرو تهی اسم عشق نذاریم که کلمه ها حرمت دارن و فردای قیامت یقمونو میگیرن که چرا دروغ معنیم کردی...چرا به دروغ ازم استفاده کردی...


اشتباه نکن

نه زیبایی تو

نه محبوبیت تو

مرا مجذوب خود نکرد

تنها آن هنگام که روح زخمی مرا بوسیدی

من عاشقت شدم

         "شمس لنگرودی"



رباب

  • رباب ...

بین همه گلا نرگس به نظرم شاهکار میکنه که تو سرمای زمستون از دل خاک سرد میشکفه اونم با لبخند...

گل یخ هم تو زمستون میشکفه ولی برگاشو از خودش دور میکنه و خودشو شاخش تنهان ولی نرگس با یه ایستادگی و مقاومت خوشگل و دوست داشتنی با برگ و عطرش میمونه پای سرمای و بی برگییه زمستون...اونم چه عطر گرمی...


این نرگس خانوم قصه خورشید و گرمای سرمای زمستونه زمینه، به اونایی که دوسشون دارین تو این سوز زمستون نرگس هدیه بدین تا گرمای محبتتونو حس کنن... باشه؟؟؟؟؟؟



  • رباب ...

با تیشه خیال تراشیده ام تو را 

در هر بتی که ساخته ام دیده ام تو را 


از آسمان به دامنم افتاده آفتاب ؟

یا چون گل از بهشت خداچیده ام تو را


هرگل به رنگ و بوی خودش می دمدبه باغ

من ازتمام گل ها بوییده ام تورا


رویای آشنای شب و روز عمرمن!

در خواب های کودکی ام دیده ام تو را


از هرنظر تو عین پسند دل منی 

هم دیده ،هم ندیده ،پسندیده ام تو را 


زیبا پرستی دل من بی دلیل نیست

زیرا به این دلیل پرستیده ام تو را 


...

...


از شعر و استعاره و تشبیه برتری 

با هیچ کس به جز تو نسنجیده ام تو را


"قیصر امین پور"



  • رباب ...

یه چیزایی هست که فقط با موسیقی میتونی بیانش کنی

یه چیزایی رو فقط کلمه ها میتونن نشون بدن

یه تصویرایی رو حتما باید بکشی تا دلت خنک شه

یه چیزایی رو باید بنویسی،با آّ طلا، مرکب مشکی یا حتی قرمز 

و یه جاهایی حتما باید برقصی 

از ته دل 


ولی هیچ وقت نباید ساکت موند 

هیییییییییییچ وقت


درسته که سکوت پراز احساسه ولی اگه بخوای برای سرکوبه احساست ازش استفاده کنی ، بهش ظلم کردی 


باید تمام حرفای سکوتت ، همه احساست رو بریزی تو چشمات تا نگاهت بشه اووووووووج فریاد 

و حرفت جاری شه به زبونت


برای نباختن باید


سکوتت رو فریاد بزنی 


"رباب"



  • رباب ...

گناهی که بیخبر از آدم سر میزند این است که آدم فهمش عالی تر از فهم دیگران باشد. زیرا این موقع است که بین آدم و دیگران فاصله می افتد. 

این گناه را فقط باید با گذشت و اغماض و نرنجیدن از مردم ،تلافی کرد.


از کتاب : یادداشت های روزانه نیما 

به اهتمام عبدالرضا رضایی نیا

  • رباب ...

می خواهم دوباره به دنیا بیایم 

بیرون در تو منتظر بوده باشی 

 وبی آنکه کسی بفهمد

جای بیداری و خواب را 

به رسم خودمان در آییم

چه بود بیداری 

که زندگیش نام کرده بودند.



بیست و شش آبان سال بیست و نه هجری در شهر لنگرود محمدتقی جواهری گیلانی به دنیا اومد که بعدها به شمس لنگرودی معروف شد...شاعر شعرهایی با سبک هایی نو و مضمون آفرینی بی  نظیر...




  • رباب ...
   بگذار تمام حرف ها فرار کنند از تو
  حالی که در من موج می زند را
  هیچ کلمه ای تاب ندارد

بگذار سکوتم حرفش تمام شود 
سیلی از شعرهای عاشقانه ام را روانه 
خانه ات میکنم 
تا تمام برگ های پاییزی
شکوفه شوند



آفتابی ترین روز بارانی یَم 

بگذار 
تمام اشک هایم از این ابر سفید 
ببارد
 
      ببارد


              ببارد
 
این پاییز عاشقانه ما را آغاز کرده



"رباب"




  • رباب ...

تمام جاده،

یاس های بن بستِ لاله،

وپنجره اتاقت را 

درون چمندانم جا داده ام

 

تو می مانی و 

جواب

ابر سفیدی که آسمانِ آبی به آغوش کشیده

 

  • رباب ...

زندگی،صدایم کن...

نه از عمق نگاه چشمانی اشک آلود

و آهی سرد

که چشم برهم زدنی 

ویرانم کند

ومرا ببردآهی

به هیاهوی بی رحم روزهایت

...

این بار 

صدایم کن

از حقیقتی که انتظارم را می کشد

میان ثانیه هایی که

رج به رج خوشبختی می بافدو

نسیمی که طراوت به تنم می پوشاند.

  • رباب ...

 

هدیه ام از تولد 

گریه بود

خندیدن را تو به من آموختی


سنگ بوده ام

تو کوهم کردی

برف بوده ام

تو آبم کردی

آب می شدم

تو خانه دریا را نشانم دادی


می دانستم گریه چیست

خندیدن را 

تو به من هدیه کردی.


"شمس لنگرودی"

  • رباب ...



تنهاییم به رنگ پیراهنت 

به رنگ آسمان

آبی ست 

تنهاییَم به ارتفاع بلند ترین کوه ها 

و به عمق دریاهاست


تنهاییم به وسعت کویری که چشمانت 

بر آن نبارید

و به زیبایی ماه در قاب شب

...

تـمام تنهاییَم به اندازه دنیا اما...

برای تو 

یک قدم 

در آن جایی نیست.

  • رباب ...